تولد آووووووووووووووا جون
آآآآووووووووووووواااااااااااااااااا جون تولدت مبارک
سلام عزیزم مثل برقو باد دومین سال زندگیت هم تمام و وارد سوینش شدی .یه جشن تولد مختصر برات گرفتیم تا اون روز خوشحال باشی
الهی قربون اون ژستت برم که اینقدر بانمی آوایی . یعنی الان داری به چی فکر میکنی ؟ به له کردن کیک .
حدود 1 دقیقه همین مدلی بودی
این عکس به خاطر مدل فوت کردنت خیلی دوست دارم . اینجا حدود 5 ؛ 6 بار شمع و ما روشن کردیم و شما دو تا وروجک با شوق فراوان فوت میکردید و ما لذت میبردیم .
اینم تبریک از نوع خواهر ی قربونت برم رها جونم که اینقد خانوم شدی
اینم مراسم کیک بازی آخر شب که خاله آزاده ترتیبش و داد
اینو بگم که خیلی با مزه و با نمک شدی واقعا" اگه بخواهم از لحظه لحظت بگم باید شاهنامه نویسی را تجربه کنم .
ولی خوب به چن تاش بسنده میکنم .
این روزا خیلی میخوای حرف حرف خودت باشه و من هم چون کم میارم همش میگم آوا لطفا" یادت رفت و شماو هم سرت و کج میکنی و میگی خوب لطا" ؛ خوبه
یا اینکه به بهانه های مختلف مامانی و ا ز جاش بلند میکنی و با اون لبای قلوه ایت میگی پاشو پاشوووو من هم اول یه تربیت مادرانه میکنم و میگم بگو لطفا" بعد به حرفت گوش میکنم و پا میشم .
اینروزا یاد گرفتتید تا عمو حمید از سر کار میاد انگار پارک ارمتون رسید ه هی میرید روی صندلی کامپیوتر میشینید و میگید ما رو بچرخون عمو حمید هم با صبوری و البته به نوبت برای دوری از دعوا شما رو میچرخونه بعد هم نوبت میرسه به چرخش خود عمو حمید که دستاتون رو میگیره و میچرخونه و شما دو تا وروجک کلی لذت میبرید .
رها جون این رو هم برای شما مینوسم دیروز داشتم شام میپختم که شما و آوا جون هی زیر دست و پای من بودید و نمگذاشتید من کارم رو انجام بدم . من هم گفتم ببین رها آخر پیر میشم میمیرما و رها جون شما در جواب من گفتی
مامان مردی چی برات بیارم و بعد یه مدت کوتاه هم که فهمیدی چی گفتی با اون شیرین زبونیات گفتی بابا شوخی کردم اشتباه شد و کلی دلم و بدست آوردی . من هم که این بلبل زبونیات دوست دارم زود قانع میشم و ..