باغ پرندگان
چند وقتی بود گه تصمیم داشتیم شما دو تا وروجک و ببریم باغ پرندگان بالاخره 17 مرداد 93 این کار رو انجام دادیم و من و شما دو تا شیطون و بابا و عمو مامانی رفتیم . بهتون خیلی خوش گذشته بو د مامانی هم زحمت کشید و با خودش براتون کلی تنقلات آورد من که فکر نمیکردم شما بعد صبحانه بتونید چیزی بخورید ولی سخت در اشتباه بودم چون نه تنها شما بلکه همگی کلی از خوردن لذت بردیم .
اینجا درب اصلی باغ پرندگان بود و آوا خانم نششسته روی آقا شیر و یه نگاه عاقل اندر صفحه
وقتی فضای سبز و این همه پله رو دیدن شروع کردن به پایین رفتن از پله ها
اینجا هم رها جون از اون ژستهای نازش گرفته و آوا هم تا رها رودید داشت میرفت به سمت رها که مثل رها ژست بگیره گوشه عکس هم معلومه
رها جون هم که این لاکپشت سنگی رو پیدا کرد و رفت روش برای عکس گرفتن البته با ژستهای متفاوت
رها جون دیگه اینجا خسته شده و نشسته با لپ هایی گل انداخته
رها جون آوا جون دیگه خسته شدن
اینجا آوا به تقلی از رها رو پله های دراز کشید مثلا" خستس
این هم پایام ماجرا رها جون و آوا جون از شدت گرما کلی آب روی خودشون ریختن .