یه اتفاق بد ولی بسیار جالب و نمکی
فروردین 91 تموم شد و وارئ اردیبهشت شدیم . موهای رهای عزیزم هم بسیار کم پشت و بد در اومده بود و من کلی غصه میخورم که با این موها من چیکار کنم و برادر همسر م اذیت میکرد و میگفت بالاخره کچلش میکنم تا موهاش خوب در بیاد من هم برای اینکه کم نیارم و به ا صطلاح کم نیارم میگفتم باشه مگه چی میشه .
ولی ولی چشمتون روز بد نبینه
رها جونم این شکلی شد
عزیز دلم قربون اون ژست قشنگت برم که از اون قیافه جدیت کلی هم خوشت اومده بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی